جدول جو
جدول جو

معنی حیل حیل - جستجوی لغت در جدول جو

حیل حیل
(حَ حَ)
اسم صوت است که بدان بزان را زجر کنند. (از اقرب الموارد). زجر است بزان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ بَ حَ بَ)
کلمه ای است که عرب گوسفندان را بدان زجر کنند. رجوع به حبرحبر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ حَ جَ)
کلمه ای که بدان گوسفندان را زجر کنند و یا برخیزانند برای دوشیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ خَ / خ ح)
گروه گروه. فوج فوج:
سپاهی که از بردع و اردبیل
بیامد بفرمود تا خیل خیل.
فردوسی.
بنمود خیل خیل گنه پیش چشم من
تا در کدام خیل کنم بیشتر نگاه.
سوزنی.
ز هر سو جنیبت کشان خیل خیل.
نظامی.
رسیدند زنهاریان خیل خیل
که طوفان بدریا درآورد سیل.
نظامی.
بعرض جنوبی نمودند میل
شکارافکنان هر سویی خیل خیل.
نظامی
لغت نامه دهخدا
شاخه ای از تیره حاجی وند هیهاوند از طایفۀ چهارلنگ بختیاری، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77)
لغت نامه دهخدا
میل میلی، رجوع به میل میلی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ لِنْ حَ لِنْ)
کلمه ای است که بدان شتران را زجر کنند تا تیز روند و گاه بجای آن حل مسکنه گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیل خیل
تصویر خیل خیل
گروه گروه، فوج فوج
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار، بی شمار، بی نهایت، دسته دسته، زیاد، فوج فوج، گروه گروه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تکه تکه شدن اشیا چینی و شیشه ای
فرهنگ گویش مازندرانی